عدم توانایی
دومین دلیل ناکامی کارمندان، بیکفایتی آنها است. واقعا از عهده کار برنمیآیند. اگر شخصی را استخدام کردهاید که با وجود تلاش زیاد توان انجام کار را ندارد، باید ببینید چه کسی واقعا بیکفایت است. به قول پیتر دراکر «مدیری که فردی بیکفایت را استخدام میکند و او را در کار نگه میدارد، خودش هم بیکفایت است و شایستگی مدیریت ندارد». چه کسی بیکفایت است؟ فردی که مهارت، استعداد و توانایی انجام کار را ندارد و از عهده آن برنمیآید یا شخصی که او را استخدام کرده است؟ متاسفانه، بیکفایتی از مسئول استخدام است.
بیانگیزگی یا بیکفایتی؟
چگونه میتوان بیانگیزگی یا بیکفایتی را در فرد تشخیص داد؟ یک آزمون ساده وجود دارد: از خود بپرسید «اگر زندگیاش به این شغل وابسته بود، آن را درست انجام میداد؟» اگر کارمند نتواند با وجودیکه زندگیاش به کار وابسته است، آن را به درستی انجام دهد، بیکفایت است. اگر بتواند کار را به خوبی انجام دهد و زندگیش به آن وابسته باشد، بیانگیزه است. باید فرق این دو را بدانید. یک بازیکن ضعیف روحیه کل تیم را تضعیف میکند. چشم افراد تیم به شما است تا از آنها حمایت کنید و افراد شایسته دیگری را کنارشان قرار دهید. این یکی از اصلیترین وظایف مدیر است.